بسم الله الرحمن الرحیم ای دل هر دو جهان محو فریبائی تو
در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو
همه گل ها به گلستان ادب صف بستند
تا ببینند دمی روی تماشائی تو
تا پراکند خدا عطر دل انگیز تو را
غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو
چون نسیم سحری عقده گشائی تو بود
بر لب مرغ سحر نغمه شیدائی تو
ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق
پُر شد از شرم و ادب دفتر دانائی تو
از غبار قدم نور دل فاطمه بود
به خدا در همه جا سرمه بینائی تو
همه شب تا به سحر بر سر سجّاده عشق
غرق ایمانم و دعا شد دل دریائی تو
تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد
شور اخلاص تو و دست توانائی تو
چشمه علقمه شرمنده ز ایثار تو شد
آفرین بر ادب تو، به شکیبائی تو
همه هستی تو دست و سر و جانت بود
در ره دوست فدا شد همه دارائی تو
باب حاجات خلایق توئی و خلق جهان
چشم دارند بر آن معجز عیسائی تو
هر کسی بر سر خود شور و هوائی دارد
دل پرشور «وفائی» شده شیدائی تو
ولادت حضرت ابالفضل العباس مبارک منتع شمیم یار